جهل فراجسمی یعنی اینکه بدانیم که در همان لحظه داریم دست به عمل اشتباهی میزنیم ولی از حقیقت چهره برگردانیم . انسان ها به طور کلی از تغییر دوری میکنند چون تغییر دردی دارد که انسان را متحمل سختی میکند . انسان برای فرار از درد. و رسیدن آسایش زندگی میکند پس با خود می گوید که چرا دردی را بپذیرم و به آن خوش آمد بگویم با اینکه می دانم اینگونه که الان هستم راحت ترم . بر این گفته تاکید میکنم که تغییر مساوی با درد است ;آن لحظه که آدمی از روی شوق تصمیم میگیرد سحرخیز شود و آن را به عادات همیشگی خود اضافه کند به این فکر نمیکند که صبح فردا که بیدار شود (البته اگر بیدار شود) هزاران انگیزه ی دیگر و قوی تر دارد که دوباره بخوابد . وقتی میخواهد کمتر سخن بگوید تا بقولی سخنانش همچون در باشد چه ؟ خودمان میدانیم که داستانی بسی دراز است . چه باید کرد ؟ تغییر چه هست اصلا ؟ اصلا برای چه تغییر می خواهیم ؟ چگونه است ؟ اگر نشود چه می شود ؟


اصلا همه ی اینها درست ولی آدمی که هزاران بار با پاسخگویی به این سوالات انگیزه در او بوحود آمده است برای تغییر ; و همان هزاران بار را زمین خورده , آیا او دیگر به این راحتی ها عوض میشود ؟


مولانا میگوید هر جا که رسد درد همان جاست دوا


نمی دانم ... یکبار دیگر نوشته هایم را میخوانم ...

هوای سرد گرمای درون را زیاد میکند


زمین گرد است ولی هر گردی که گردو نیست ...